سوال از مشتری و مهارت گوش دادن

سوال از مشتری

در یک ملاقات فروش حرفه‌‌ای چه کسی بیشتر باید صحبت کند؟ همانطور که در روش فروش ارتباطی گفتیم، در یک مکالمه فروش ایده‌‌آل، این مشتری است که بیشتر باید صحبت کند. و شما با سوال از مشتری، کنترل مکالمه را در دست بگیرید.

نتایج تحقیقات روش فروش اسپین نیز به این نتیجه رسیده بود که موفق‌ترین فروشنده‌ها، آن‌هایی هستند که بیشتر سوال از مشتری می‌پرسند و گوش می‌دهند.

قانون اول و مهمترین مهارت فروش گوش دادن است. شما باید گوش دادن را تمرین کنید تا به یک شنونده عالی تبدیل شوید. اگر می‌‌خواهید یک شنونده عالی باشید، باید سوالات خوبی بپرسید، و آنها را مجبور به صحبت کنید، سپس گوش دهید.

مزایای شنونده خوب بودن

شنونده خوب بودن شش مزیت دارد که در زیر به آن اشاره می‌‌کنیم:

۱- شما با طرف مقابل خود وجه مشترک پیدا ‌‌کنید.

فکر کنید در یک کلوپ شما گفتگوی خود را به این شکل شروع کنید: “سلام، اسم من سهند بنی‌‌کمالی است. من عاشق یوگا و کوهنوردی هستم.” این بدترین گفتگویی هست که می‌‌توانید داشته باشید.

اول اینکه شما همش دارید در مورد خودتان صحبت می‌‌کنید. دوم اینکه شما دارید در تاریکی شلیک می‌‌کنید و حتی نمی‌‌دانید هدف کجاست. شانس کمی وجود دارد که آن شخص بگوید: واقعاً؟ چه عجیب، من هم عاشق کوهنوردی هستم. به جای این بهتر است به این شکل شروع کنید: “شما در زمان‌‌های آزادتان چه کاری می‌‌کنید؟” اگر بگوید یوگا و کوهنوردی که عالیه. ولی اگر بگوید من به بازی کامپیوتری و بولینگ علاقه‌‌مندم. بعد شما می‌‌پرسید چه بازی کامپیوتری رو بیشتر دوست دارید؟ و گفتگو رو پیش می‌‌برید.

پس دلیل اول برای گوش دادن، پیدا کردن وجه مشترک است. شما باید سوال بپرسید و گوش دهید و اگر وجه مشترکی پیدا شود احتمال بیشتری دارد که آن شخص از شما خوشش بیاید و به شما اعتماد کند.

۲- به مشتری این حس را می‌دهید که مهم است (MMFI).

وقتی بیشتر گوش می‌دهید، درواقع اجازه می‌‌دهید که مشتری بیشتر در مورد خودش صحبت کند. در نتیجه احساس مهم بودن می‌کند.

۳- احتمال بیشتری وجود دارد که از شما خوشش بیاید. 

چون من به جای این‌‌که آدمی باشم که مغرور است و همش در مورد خودش صحبت می کند، آدمی هستم که به او علاقه دارم و حرف‌‌هایش برایم جذاب است.

۴- فرصت برای یاد گرفتن

وقتی اجازه می‌‌دهید مشتری صحبت کند، در واقع می‌‌فهمید که چطور فکر می‌‌کند و در مورد نیازهایش آگاهی پیدا می‌‌کنید. وقتی در مورد تعطیلات آخر هفته‌‌تان صحبت می‌‌کنید، شما چیزی یاد نمی‌‌گیرید. چون شما آنجا بودید و همه چیز را می‌‌دانید. ولی وقتی در مورد تعطیلات آخر هفته مشتری می‌‌پرسید، چیزی یاد می‌‌گیرید که ممکن است مفید باشد.

۵- کنترل کردن گفتگو

وقتی من از شما سؤالی می‌‌پرسم و شما جواب می‌‌دهید، در واقع کنترل مکالمه را در دست دارم. باوجود این‌‌که طرف مقابل بیشتر حرف می‌‌زند، اما این شما هستید که کنترل مکالمه را در دست گرفته‌‌اید. و بعد مکالمه را با سؤال بعدی‌‌تان هدایت می‌‌کنید.

۶- کمتر درباره خودتان صحبت خواهید کرد.

شما اگر در مورد ویژگی‌‌های خودتان یا محصولتان صحبت کنید، ممکن است وارد بحثی بشوید که او را ناراحت کند. ولی اگر او را وادار به صحبت کردن کنید، هیچ ریسکی برای ناراحت شدن او وجود نخواهد داشت.

این نکته را در نظر داشته باشید که در مورد موفقیت‌‌های خود زیاد صحبت نکنید. زیرا مشتری را آزار می‌‌دهد. همچنین در مورد شکست‌‌ها و مشکلاتتان نیز صحبت نکنید. چون اگر در مورد اخبار بدتان با طرف مقابل صحبت کنید ۷۰ درصد مردم توجه نمی‌‌کنند و ۳۰ درصد باقی‌‌مانده خوشحال می‌‌شوند.

درنتیجه به جای صحبت کردن در مورد خودتان، یک پرسشگر عالی و یک شنونده عالی باشید. چگونه این کار را انجام می‌‌دهید؟ پاسخ قیف پرسش است!

سوال از مشتری بوسیله قیف پرسش

در بخشی از کتاب بازی داخلی تنیس (Inner Game of Tennis)، نوشته تیموتی گالوی (Timothy Gallwey)، آمده است که تصور کنید که به عنوان یک فروشنده وظیفه شما فروش نیست، بلکه کسب حداکثر اطلاعات از مشتری است. و به شما به نسبت تعداد اطلاعاتی که بدست آورده‌‌اید پاداش داده می‌‌شود. نتیجه نهایی این آزمایش این بود که کسانی که بیشتر اطلاعات کسب کرده بودند، فروششان افزایش داشت.

دلیلش این است که به‌‌منظور کسب این اطلاعات، باید سوال از مشتری بپرسید. و در بین پاسخ‌‌هایی که دریافت می‌‌کنید، نیازهای مشتری را نیز شناسایی می‌‌کنید. تکنیکی که ما برای سوال پرسیدن استفاده می‌‌کنیم، قیف پرسش (Questioning Funnel) نام دارد. این تکنیک سه مرحله دارد:

سوال از مشتری توسط قیف فروش

سه مرحله قیف پرسش

مرحله اول: سوالات باز

مرحله اول با سوالات باز شروع می‌‌شود، سوالاتی نظیر چه کسی، چرا، چه زمانی، کسب‌‌و‌‌کار چطور پیش می رود؟ با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنید؟ شما ایده‌‌ای ندارید که چه جوابی را دریافت خواهید کرد.

مرحله دوم: سوالات اکتشافی

مرحله دوم، سوالات اکتشافی (Probing) هستند که مهم‌ترین بخش قیف پرسش می‌باشند. این سوالات، همان‌‌هایی هستند که شما اطلاعات مفیدی از آن کسب می‌‌کنید. مشکل‌‌ترین بخش سوالات اکتشافی این است که باید بداهه‌‌پردازی کنید. چون نمی‌‌دانید که گفتگو به چه سمتی می‌‌رود و شما باید آن‌‌را هدایت کنید. اما نکته خوب این‌‌جاست که فرمت‌‌های استانداردی برای آن وجود دارد، مثلاً: “لطفاً کمی بیشتر در مورد این موضوع صحبت کنید.” “چه جالب بیشتر توضیح می‌‌دهید.” با این سوالات به پایین قیف حرکت می‌‌کنید. و پس از کسب اطلاعات مورد نظر می‌‌توانید با یک سوال باز وارد یک قیف پرسش جدید شوید. شما قیف پرسش را کنترل می‌‌کنید و تعیین می‌‌کنید که در هر قیف چقدر باید بمانید.

مرحله سوم: سوالات بسته

بخش سوم و پایانی قیف پرسش، سوالات بسته مطرح می‌‌شود: “اگر من در این زمینه بتوانم به شما کمک کنم، دوست دارید راه‌‌حل‌‌هایی که من می‌‌توانم ارائه بدهم را بررسی کنید؟ آیا دوست دارید این محصول را بخرید که مشکل شما را حل می‌‌کند؟”

نکته مهمی که اینجا باید در نظر داشته باشید این است که نباید از مشتری بازجویی کنید. مکالمه‌‌تان نباید به شکل پرسش-پاسخ، پرسش-پاسخ باشد. شما باید از تکنیک پرسش-پاسخ-نظر استفاده کنید:

شما سوال می‌‌پرسید، او جواب می‌‌دهد، بعد شما نظری درباره جواب او می‌‌دهید. فقط برای این‌‌که نشان دهید که به حرفش گوش می‌‌داده‌‌اید. اجبار به دادن نظر، شما را وادار می کند که به خوبی گوش دهید. و سپس سوال بعدی را می‌‌پرسید. با این کار به جای بازجویی، یک مکالمه لذت بخش را انجام داده‌‌اید.

نسبت ایده آل مکالمه به این شکل است که مشتری ۹۰ درصد و فروشنده ۱۰ درصد زمان مکالمه را حرف بزند. که این ۱۰ درصد نیز شامل ۵ درصد سوال از مشتری و ۵ درصد نظر در مورد پاسخ مشتری می‌‌شود.

در مورد خودتان صحبت نکنید و استفاده از واژه “من” را به حداقل برسانید. شما با این کار چیزهای جدیدی یاد می‌‌گیرید، مشتری از شما خوشش می‌‌آید، و شما کنترل گفتگو را در دست گرفته‌‌اید.

سوال از مشتری و گوش دادن را تمرین کنید، چون مهارت شماره یک فروش است.

Twitter
LinkedIn
Email
Telegram
WhatsApp
Facebook

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *